اي درويش آن امانت که برجمله موجودات عالم عرضه کردندجملگي نپذيرفتند و آدم پذيرفت امانت عشق است اگر آدمي بدانستي که عشق کاري سخت است و بلاي عظيم هرگز قبول نکردي اي درويش هرکه عاشق نشد پاک نشد وهرکه پاک نشد به سرچشمه پاکي نرسيد و هرکه عاشق شد وعشق خود را آشکار گردانيد پليد بماند وپاک نشد به اين جهت که آتشي که از راه عشق به دل او رسيده است از راه زبانش بيرون ميکند و دل نيم سوخته اش در ميان راه مي ماند و از آن دل هيچ کاري بر نمي آيد....